دسته
برندگان دومین رقابت وبلاگ نویسان تبیانی
لينكدوني
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 417165
تعداد نوشته ها : 362
تعداد نظرات : 42
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
آقای احمدی‌نژاد علیرغم مشکلاتی که با انباشته شدن پروژه‌های ناتمام از گذشته به دولت نهم انتقال یافته بود با ساختارشکنی‌های باور نکردنی اگر به حل همه‌ی آنها فائق نیامده بی‌تردید در به حداقل رساندن آنها توفیق ویژه داشته است.
حسن عسکری‌راد مشاور شهید رجایی در زمان ریاست جمهوری در نامه‌ی امروز خود به میرحسین موسوی ضمن گلایه از تخریب‌های به عمل آمده از سوی میرحسین موسوی به جای اعلام برنامه‌های انتخاباتی خود، دولت نهم را میراث‌دار دولت‌های پیشین خواند و خدشه‌های وارده در جریان رقابت انتخاباتی دهمین دوره ریاست‌جمهوری را معطوف به این دولت‌ها دانست. 
عسکری‌راد در نامه خود به میرحسین موسوی چنین نوشته است:
باسمه تعالی
جناب آقای مهندس میرحسین موسوی زید عزه
سلام‌علیکم
با تجدید عهد و ارادت با توجه به شیوه‌ی تبلیغاتی برخی نامزدهای این دوره ریاست‌جمهوری خواستم بر اساس تکلیف نکاتی را بعرض برسانم. ظاهرا سه رقیب،‌از جمله حضرتعالی با استفاده از فرصت، هرچند به قصد خدمت در نظر داشتید در راستای معرفی و شناسایی خود، برنامه‌های اجرایی‌تان را در معرض افکار عمومی قرار دهید اما متاسفانه ملاحظه شد عموما نامزدهای محترم و حضرتعالی بجای اعلام برنامه‌های راهبردی انجام شدنی در مورد هر یک از مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، بیشتر به کندوکاو در عملکرد دولت نهم – که میراثی بر دولتهای پیشین از جمله شما بود – همت گماشتید تا با انگشت گذاشتن روی برخی کاستیها؛ که اغلب به دلیل عملکرد نادرست دولت‌های گذشته باقی مانده، همه تلاش‌های ابتکاری و نکات قوت این دولت را به چالش بکشید. من به سیاه‌نمایی‌های هماهنگ شده سایر نامزدها کاری ندارم اما از شما که در دوران جنگ تحمیلی زیر چتر امن رهبری امام راحل(ره) افتخاراتی بدست آورده‌ بودید احساس شدیکباره در جبهه‌ی رقابت ناعادلانه به آقای احمدی‌نژاد به همه‌ی آن دستاوردها خدشه وارد کردید، پس بسیار متاسف شدم!
جناب آقای موسوی! وقتی مجموع گفتار شما را در چند برنامه، خاصه از شبکه یک سیما گوش دادم، یک نکته بیش از همه مرا شگفت‌زده کرد و مانند عامه و خواص مردم بهت زده شدم که چرا بعد از یکدوره‌ی بیست ساله با سکوت معنی دار برای مسئولیت‌پذیری این دوره ریاست‌جمهوری این چنین خود را به آب و آتش زدید تا با اعلام : یادداشت وبلاگی‌ رئیس‌جمهور «‌احساس خطر!» گویی می‌خواهید _ مثلا_ مانند دمیدن صوراسرافیل هوش و حواس همه را به خود متوجه کنید که با روی کار آمدن دوباره احمدی‌نژاد مرگ همگانی با رویکردی همه‌ی خرابیها در پیش است! بلکه مردم با احساس ترس و تجربه‌ی تلخ چند دوره‌ی سازندگی و اصلاحات، به شما روی آورند و رای‌ها را پیش پای شما بریزند که مانند فرشته‌ی نجات وضع نابسامانی کشور را سرو سامان دهید!
آقای موسوی هزینه این تبلیغات سنگین از کجا آمده؟
جناب موسوی! برای اینکه بدانید چه اتفاقی دارد می‌افتد لطفا کمی به اطراف خود بنگرید که با چه عواملی در محاصره‌اید و کمی بیندیشید که از پشت پرده چگونه و چطور با حمایت‌های معنی‌دار برخی یاران متضاد العقیده به پیش می‌روید؟ البته به خودتان خیلی زحمت ندهید که همه‌ی آنها را بشناسید اما بد نیست سری به معابر عمومی بزنید تا شاید هزینه‌ی این تبلیغات سنگین _ از کجا آمده_ را بتوانید بدهید که توسط پادوهای نامتجانس برخی جوانان و دختران بزرگ کرده با ارائه پارچه سبز، سنبل سیادت شما علاوه بر شگفتی آفرینی در ساختار جدید الگوی مصرف! مورد بی‌حرمتی قرار گرفت و چه بسا چینن برداشت شد که قصد دارید با اجرائی کردن سخن آغازین تبلیغات خود، به بهانه‌ی جمع‌آوری گشت ارشاد، اصل انکارناپذیر امر به معروف و نهی از منکر اسلامی را به بایگانی تعطیل بسپارید!
یکبار دیگر قصه دهن‌کجی به مبانی ومقدسات روی پرده نمایش رفته!
راستی!‌کجایند آنها که در تبلیغات دوره‌ای، مشی و منش شما را از بین سایر نامزدها و یاران نزدیک به شهید رجایی به آن بزرگوار اشبه دانسته‌اند تا اکنون ملاحظه کنند یکبار دیگر_ همانند دوره نهم انتخابات ریاست جمهوری_ قصه‌ی دهن‌ کجی به مبانی و مقدسات اسلامی با توجیهات برخی فرزندان انقلاب روی پرده‌ی نمایش رفته است! آیا باور ندارید علاوه بر آرایش این نوع تبلیغات گزنده خواستید پروژه‌ی رقابت برای پیروزی خود علیه آقای احمدی‌نژاد را تکیمل کنید؟ آیا قبول ندارید با نشانه‌گیری انگشت اتهام علیه خدمات صادقانه‌ی دوره چهار ساله رقیب اصلی خود نه تنها مسئولان منصف که عامه‌ی مردم را رنجیده خاطر ساختید و اغلب از بی‌مهری شما انگشت حیرت و شگفتی بر دندان فشردند؟!‌ مرا ببخشید با توجه به شرایط حساس کشور که در بیان برخی نکات ظریف، هر چند روزی به عنوان مشاور شما، با شما انس و الفتی داشتم، اما امروز از مرز اخلاص و احترام اندکی خارج شدم. چه کنم که این گویش صادقانه‌را از همنشینی با رجایی عزیز آموخته‌ام که بر سر دو راهی‌های تصمیم، تنها باید جانب انقلاب و نظام اسلامی را نگه دارم.
و اینکه هر چند از خرده ریزه‌های تامل برانگیز تشکیل یک جبهه رقابت ناسالم علیه آقای احمدی‌نژاد می‌گذارم اما فقط یادتان می‌آورم روزی که دولت هشتم هنوز بر سر کار بود و من به قصد عرض سلام بحضورتان رسیدم، آن روز از هر دری صحبت شد و سرانجام با تقدیم کتابی_ از نوشته‌ی خودم_ با موضوع نگرانی فرهنگی، ‌وقتی گفتگوی ما به آسیب‌های فرهنگی جامعه خاتمه یافت، اظهار داشتید:« مگر آقایان_ شاید دولت اصلاحات_‌در این چند سال مشکل اقتصادی مردم را حل کردند تا بتوانند به مشکل فرهنگی جامعه بپردازندن؟!» و در تایید و ادامه‌ی همین درد دل مجموعه 5 گفتار معروف خود را به اینجانب هدیه کردید.
سفرهای استانی صادقانه رئیس‌جمهور به همه نگرانی‌ها پایان داد
اینکه در تحلیل و برداشت دقیق به این « احساس خطرتان» در آغاز رقابت انتخاباتی دور دهم ریاست جمهوری که بدنبال مشابه نگرانی گذشته‌ خود با واژه‌های « جمود و تحجرگرایی» در دور نهم ، نثار آقای احمدی‌نژاد کردید باید عرض کنم نوشته ناچیزی از نگارنده‌در جواب همه‌ی نادرست اندیشی‌ها خاصه در پاسخ به بیانه‌ی _ هم‌اندیشانه‌ی خانم صدیقی همسر شهید بزرگوار رجایی (ره) که با وارد کردن اتهام « فریبکاری» علیه احمدی‌نژاد، در کیهان چاپ شد، تقریبا احساس شد بلکه حداقل در طول یک دوره چهار ساله سفرهای استانی صادقانه و بی‌بدیل رئیس‌جمهوری مردمی همه‌ی آن نگرانیها و توهم پردازی‌های اغلب همسو نگران را از حالت تخفیف انگاری به باور توقیر و احترام مداری وی تبدیل کند اما گویی همچنان این بدبینی‌ها و جبهه‌گیری‌ها هنوز ادامه دارد نه از این نظر که آقای احمدی‌نژاد امتحان خوبی نداد، بلکه ظاهرا دعوا بر سر یک نقطه‌ حساس اتکایی و مبنایی انقلاب است که برخی صاحبان اندیشه‌های متناقض‌ را روی آن محور اساسی، همسو نگه داشته است!!!
وانگهی اگر احساس خطر شما عموما به مسائل اقتصادی مربوط می‌شود پس چرا به عنوان مشاور عالی دولت‌های پیشین موضوع نگرانی‌تان را جدی بگیری نکردید تا دولت به دولت مشکلات اقتصادی حل نشده بماند؟!
احمدی‌نژاد مشکل انباشته شدن پروژه‌های ناتمام را حل کرد
جناب آقای موسوی! برای اینکه خاطرتان را یکباره آسوده کنم تا باور کنم تا باور کنید انبوه مشکلات فعلی عمدتا_ حتی به عقیده قبلی خودتان_ ریشه در دوه‌های دولت‌های پیشین دارد،‌نظر شما را به بخشی از نامه‌ی منتشر نشده‌ی اینجانب به عنوان برادر ارجمند آقای خاتمی که در مرداد 82 بخودشان تقدیم داشتم و 8 نسخه دیگر آن را برای برخی از  مقامات ارشد و جنابعالی و چهار وزیر دولت هشتم نیز فرستادم معطوف می‌دارم، تا باور کنید آقای احمدی‌نژاد علیرغم مشکلاتی که با انباشته شدن پروژه‌های ناتمام از گذشته به دولت نهم انتقال یافته بود با ساختارشکنی‌های باور نکردنی اگر به حل همه‌ی آنها فائق نیامده بی‌تردید در به حداقل رساندن آنها توفیق ویژه داشته است. در اینجا هرچند بنا ندارم به آمار تلاش‌ها و پیشرفت‌های این دولت بپردازم که در این نوشتار مجال این پردازش‌ها نیست اما برای تقویت باورهای مردم فداکار ما،‌ناچارم به چاپ قسمتی از همان نامه‌ی ارسالی به جناب آقای خاتمی بسنده کنم.
آیا از وضعیت دولت‌های پیشین بی‌خرید؟
وی با اشاره به نامه خود به محمد خاتمی رئیس دولت اصلاحات اوضاع کشور در زمان ریاست‌جمهوری وی را یادآور می‌شود :« جناب آقای خاتمی! .... اکنون کار بجایی رسیده که در هیچ نقطه‌ی _ شهر و روستا_ در صف نان در اماکن عمومی و در هر کجا که چند نفر جمع‌اند و نق می‌زنند،‌نمی‌شود از دلتمردان حتی مقامات ارشد دفاع کرد. چرا؟
شاید از اوضاع داخلی بی‌خبرید. خدا کند این طور نباشد ... آیا هیچوقت به ارزیابی عملکرد همه دولتمردان خود پرداختید که نکند شعارهایشان با اعمالشان نمی‌خواند؟... آیا آماری در دست هست که چند درصد فرزندان مقامات و مدیران، پشت درهای استخدام مانده‌ باشند؟...
آیا دقیقا خبر دارید فاصله‌ی طبقاتی تا کجاست؟ فقط نوکیسه‌ها که از رژیم گذشته روس گرفته و دست آنها را از پشت بسته‌اند در جهنم تجمع ثروت، آوای «هل من یزید» سر می‌دهند! ‌اکثر عائله دولت از بیت‌المال آنقدر سهمی ندارند که شکم خانواده‌یشان را سیر کنند! و ... اما برخی آنچنان حقوق کلان می‌گیرند و کمر خود را بسته‌اند که نمی‌دانند چگونه خرج کنند! تنها مجلس‌نشینان _ظاهرا دوره ششم_ که نماینده‌ی مردم‌اند و باید از حق آنها دفاع کنند، تفاوت حقوقشان با اکثر کارکنان دولت خجالت‌آور است! وقتی حقوق بازنشسته‌ها را در سال جاری 12درصد اما نرخ نان را 17 درصد و بقیه‌ی موارد را عملا بین 20 تا 30 درصد افزایش دادید چگونه می‌خواهید این فاصله‌ی عمیق طبقاتی را پر کنید؟
وانگهی به فرموده مقام معظم رهبری حل مشکل اصلی حقوق‌بگیران این نیست که هر ساله بر اساس تورم، درصدی به حقوقشان بیفزائید چون به نسبت معکوس، این دارایی و کسری بیشتر می‌شود و فاصله‌ی دارا و ندار عمیق‌ترو.
آن روز که رجائی و اعضاء دولتش حقوقشان را مثلا از بیست هزار تومان به هفت‌هزار تومان تقیل دادند نه بدین خاطر بود که حقوق‌بگیران فقیر و ندار_‌باقی_‌بمانند. برای این بود که توقعات اجتماعی افزایش نیابد تا بعدها به تدریج بتوانند درامد و هزینه‌ی سرانه را متعادل کنند. کشورهای پیشرفته که مشکل تاریخی ما را نداشتند بگونه‌ای دیگر این مشکل را حل کردند. آنها حداقل رفاه را برای تقریبا همه‌ی اقشار فراهم کرده‌اند که کسی رنج نداری نبرد.... 
آقای خاتمی آیا اطلاع دارید که در روستاها چه می‌گذرد؟
‌ آیا اطلاع دقیق دارید که در روستاها چه می‌گذرد؟ چه بلائی بر سر کشاورزی و محصولات اساسی چون گندم و برنج آمده است؟ راستی، چایکاران چه می‌کشند؟ پرورش کرم ابریشم کارش به کجا کشیده است؟ کارخانه‌های مربوط با چه معضلی دست بگریبانند؟ تا آنجا که بنده از نزدیک به درددلشان گوش می‌کنم. اغلب تکلیف خود را نمی‌دانند. اکثر جوان‌ها یا به اعتیاد پناه برده‌اند و یا راهی شهر‌های بزرگ شده و به شغل کاذب روی آورده‌اند. قصه‌ی فرار مغزهای متخصص هم که بیش از گذشته ادامه دارد. کشورهای پیشرفته _غرب_ هم از این نکته ضعف ما حداکثر استفاده را می‌برند. آنها بلدند، چگونه در سیل مهاجرت و پناهندگی‌ها،‌متخصصان ومالداران را از بقیه جدا و دستچین کنند تا کشور خود را توانمندتر سازند و دولت‌های ما را با این همه مشکلات داخلی و با انبوه جمعیت عاطل و باطل ومصرف‌کننده درگیر و در نهایت به خودشان وابسته‌سازند. آنها با اخذ ماهرانه‌ی مالیات، سیاست صرفه‌جویی در تمام  زمینه‌ها، حتی آب، برق، ومواد غذایی را به صورت فرهنگ عمومی جا انداختند تا از آن طرف رفاه اجتماعی، مثل توسعه‌ی راه‌ها _ و ساخت وساز_ پل‌های هوایی داخل شهر‌ها برای حل مشکل ترافیک، محیط زیست سالم و درمان رایگان را عملی نمایند اما در کشور ما نه تنها حکومت که جامعه نیز از یک سو به زندگی کثیر‌المونه، سوق داده شود و از سوی دیگر مطالبات انجام‌نشدنی مردم افزایش یابد. ...
آیا توجه داریم، عملکرد برخی از مدیران از اختلاس تا افتادن در دام رشوه! که حتی فساد آن دامن برخی از مقامات را آلوده ساخت، چقدر به اعتماد عمومی لطمه زد؟ ... آیا خبر دارید در شهرهای دور چه می‌گذرد؟ مردم دستشان به جایی نمی‌رسد و جان جامعه از این بلای عمومی _فساد مالی_ به لب آمده است!...
جناب آقای موسوی! اینک این شما و همه‌ی دلسوزان ناظر به جریان انتخابات این دوره با تصویری هر چند کوتاه که از معضلات اقتصادی گذشته تا امروز در اذهان ملت ما نقش بست می‌تواند تصور شود کدام دولت با تلاش شبانه‌روزی و اقدامات ابتکاری توانست و اکنون می‌تواند با شتاب بیشتر اقتصاد کشور را سروسامان بخشد. هرچند اکثر صاحبنظران سیاسی جهان بر این باورند که حل مشکل اقتصادی هر کشور به سیاست خارجی _فعال یا انفعالی_ آن کشور مربوط است. و این موضوع بستگی دارد به اینکه هر کشور چه نسخه‌ای را برای درمان بیماری اقتصادی کشورش بپیچد و تازه چقدر توان و شجاعت لازم را داشته باشد که با زبان فابل فهم و ایستادگی علیه زورگویان جهانی، آن سیاست موردنظر کشورش را در عرصه‌ی بین‌الملل پایدار کند. در این مورد گفتنی‌هایی است که در مجال این نوشته نیست.
عسکری راد 9 خرداد 1388 
منبع : راسخون

X